بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی:- بخش دوم-چندمقدمه لازم است-ازادی معنای دقیق فلسفی فقط در ذهن وبصورت ذهنی امکان دار- بعناونام مثال فردی را تصور کنید روی سکوی پرش در کنار استخری ایستاده است0 هیچ انگیزه وتمایلی ندارد این فرد ازاد است به محض انکه تمایل به شیرجه زدن میکند وارد یک اسارت میشود حال درهمان جا که روی سکوی پرش ایستاده است خود یک انگیزه است فقط درذهن میتواند خودر درهیچ جا تصور کند- وازادی بالاتر ازان دیگر وجود ندارد-دوم انسان ازدرون یانفس وبیرون در یا جهان دریافت هائی دارد- این دریافتها یا حقیقی هستند ویا کاذب هستند ودرمن یا ایجاد انگیز ه مثبت میکند ویامنفی ویاخنثی هستند ودوحالت حرکت درما بوجود میاورنند عنی داری یک جاذبیتی هستند مانند جاذبت زمین که فرد از سکوی پرش به دست اب میبرد وتاز مانیکه اینفرد درتحت جاذبیت ان انگیزه وتمایل قرار گرفت دراسارت ان است وانازادی روحی نقشی ندارد فقط میتوان گفت عمق روح ازاد است وباازادی به ان سمت میرود-تحلیل ازادی بیشتر که بقول استادمحروم اقای علینقی بهروزی یک سکته فلسفی دارد- درحقیقت انسان بادریافت معلومات وایجاد انگیز ه یا استعدادهای مثبت را ازموانع ازاد میکند ویا ضد استعداد را از موانع ازاد میکند به شرط انکه عامل رشد استعداد ویا ضداستعداد باشد مرحله اول فلیسوفان الهی به ان نور میگویند وبرای ضد استعداد تاریکی میگویند درحقیقت فرد به سمت یک اسارت پیچیده میرود وباید گفت ازادشدن بیشتر موانع بر ای رشد- درغرب دومسئله بسیار حائز اهمیت شد- یک انکه جناب اقای یاسپرس فرمودند فلسفه یک امرجدی است- این موضوع این است بشر درهمه جا دنیا مداوم سئوالاتی دارد که سعی میکند که جواب ان را بدست اورد که کتب های قدما وجود دارد ودرکتب دینی هست ودر غرب مقداری زیاد وجود دارد وپس از رنسانس این سئوالات دوباره مطرح شد که منجر بوجود اوردن دانشگا بر اساس دانشگاهی کشور عثمانی شد ومحقیقین دانشگاه منجمله دانشگاه لندن دربدو تاسیس از مردم خواست که سئوالات خود واحیانا باحوابی که بنظر شما درست به دانشگاه بفرستید یکی از سئوالات این بود اب درزیر زمین چگونه بوجود امده است بعد اثبات شد که زیر زمین ربطی به اب زمین نداردواین نظر داده شد که اکسیژن وه هیدرژن در زیز مین وجود داشته است- نه انکه از اسمان امده باشد و به این طریق بوده است که9 داوم اکسیبژن وب اهیدرژن ترکیب میشود واتش دوباره انر ا تجزیه میکندودوباره تشکیل میشود واین سیکل مداوم میچرخادولی درنتجه حرارت کم میکند تااب باقی میماند- جامعه نپذیرفت زیرا میگفت دودکش ندارد در تمام موراد این نزاع بود بخصوص در مسائل فلسفی حالا هم این مسئله کم نشده بلکه بیشتر شده است که بحث خواهم کرد درشرق هم بایدهمینطور باشد-نکته دیگر مسئله عقل است- عقل فقط یکسری مطلق ها درک میکند که قبلا به ان ارزش زیادی نمیدادند ولی امروزه بخوبی ارزش ان روز به روز مشخص میشود ودین ازاین مطلق های بسیار سود میجوید ای بینا با کور یکی است وای روشنائی باتاریکی یکی است باشیشه نمیتوان موشک ساخت ولی این مطلق ها اقایان فکر میکردند ثابت باقی میمانند درحالیکه کمونیست ومکاتب دیگر حتی در این مطلق ها اختلاف دارند دوم مسائل علمی است که انسان به ان نیاز دارد وچون ما به هویت وحقیقت علوم جزئی پی نمیبریم درنتجه علم ما جزئی واعتباری است واختلاف فراوان است وهیچ راهی دراین مسائل که وحی میگوید نمتوانیم اعتماد کنیم چون هر فردی یک ربط تاریخی دارد که بادیگری مختلف است وچگونه یک قاعده برای همه انها جواب گو است بعنوان مثال فرض بعضی واقعیت مادی بالذات خوب هستند وبعضی بالذات کمظر هستن وبعضی درجائی مثبت هستندودرجائی مضر هستند یعنی بالعرض خوب وبد هستند- لذا بیادبه سمت سکولار رفت ومذهب درکل نمیتواند راهنمای بشر باشد-ادامه دارد